همه چیز از ورود
آدم های اشتباهی به زندگی آدمیزاد شروع می شود. از نقطه ی آغاز رابطه ای که نباید
شکل می گرفته. که می دانستی اشتباه است و شکل دادیش. سال پیش من ، سال بر چیدن
رابطه های اشتباه بود. دوری کردن از همه ی کسانی که به نوعی آزارم داده بودند . یک
جا ، وسط زندگی می ایستی ، می بینی چقدر از خود واقعی ات دور شده ای. می گردی
دنبالش و هرچه چشم می گردانی ، نیست. لعنتی آنقدر دور شده است که حالا حالا ها هر
چه بدوی نخواهی رسید. آنجاست که مرور خاطره هات به کمکت می آیند. اگر بافتن قصه
های زندگی به هم را بلد باشی ، شکافتنش را هم بلدی . رج به رج باز می کنی و می رسی به سر نخ. به
نقطه ای که یک جمع اشتباه ، یک جمع که از هیچ سو به تو نمی خورده تو را از مسیری
که قرار بود درش بیفتی دور کرده است. اگر دل کندن بدانی ، می روی. سال پیش از همه
ی سال ها کمتر خواندم و بیشتر حرف زدم. توی جمع های اشتباهی. حرف های مفت. تمام
شد. بزرگ ترین زمزمه ی تحویل سال ام بازگشت به کتاب ها بود و مهاجرت از نقطه های
بی نور.
*
کاش به اینجا هم
بر گردم.
۴ نظر:
بسیار عالی یلدا جان.
نوشته هات عالی. بخش معرفی وبلاگت عالی تر
مرسی.
عزیزم....عالی....
ارسال یک نظر