Instagram

جمعه، اردیبهشت ۱۰

چهارشنبه 27 آبان1388

امروز روز عجیبی بوده است. صبح قرار بود با " ژ " برویم دانشگاه. بیدار که شدم سردردی

عجیب احاطه ام کرده بود. حس می کردم چشمهایم باد کرده اند و درد از پیشانی ام به طرف

پایین در حرکت است و گاهی دستهایش را دور گلویم حلقه می کند. به " ژ " گفتم که

نمی آیم و در میان درد حس کردم چقدر دلم برای این دختر تنگ شده. بعد یاد " او " افتادم.

چند روز پیش حدود ساعت نه و چهل دقیقه با " ژ " ایستاده بودیم و دختران زیبای دانشگاه را

دید می زدیم. بماند که چه حرفهای کثیفی بینمان رد و بدل می شد. " او " زنگ زد و پرسید

چه می کنی. من هم با جزئیات برایش تعریف کردم. " او " کمی ساکت ماند . بعد گفت نکند

علایقت تغییر کند ! فکر می کنم دیگر نباید دور باشیم.

تصور قیافه ی جدی و در هم رفته اش باعث شد تا شب بخندم.

به صبح ِ امروز برگردیم. سردرد عجیب کار خودش را کرد و باعث شد مهمانِ همیشگی به

درد هایم اضافه شود. تهوع !

چند باری بالا آوردم و هر بار فکر کردم چرا من اینقدر از این عمل لذت می برم. وقتی بالا

می آوردم دچار ضعفی می شدم که تمام تنم را می گرفت و باعث می شد بلرزم. این حالت

مثل یک ار.گ.اسم بهم لذت می داد. آه اما فقط این لذتها نبودند. این سردرد لعنتی باعث شد

تا هفت ِ بعدازظهر روی تخت افتاده باشم و دقیقه به دقیقه از احساس زندگی کردن پرتر شوم.

و بعد از هجوم این احساس بدلیلِ ناتوانی ام درد بکشم.

امروز فهمیدم اگر فلج شوم ممکن است به خودکشی فکر کنم.

فردا امتحان " داستان کوتاه " دارم. یکی از داستان هایی که امروز داشتم با دقت می خواندم

The Story Of an Hour بود.( Kate Chopin )

زن در این داستان از شنیدن مرگ همسرش در تصادفی احساس رهایی می کند و در انتها

وقتی همسرش به خانه بازمی گردد و معلوم می شود که اشتباهی در اسم مردگان پیش

آمده ، زن از دیدن همسرش سکته می کند و می میرد. دکتر علت مرگ زن را شادی شوک آور

او بخاطر زنده ماندن همسرش اعلام می کند.

از آنجایی که داستان در قرن 19 اتفاق افتاده ، فضای مردسالارانه ی زندگی ، احساس زن را

توجیه می کند. اما من همیشه به این فکر دچارم که این فضا هنوز به اتمام نرسیده است.

حتی در کشورهایی که فکر می کنند خیلی برابری ها وجود دارد ، هنوز مردها احساس

مدیرگونه ای بر زنها دارند . گاهی فکر می کنم این احساس اصلا قرار نیست تغییری کند. و فکر

می کنم این احساس خیلی مربوط به ارتباط جنسی است. فاعل بودن مرد در این ارتباط باعث

می شود در خیلی موقعیت ها همچنان فاعل باقی بماند . من هنوز نمی توانم درک کنم این

رفتار مدیرگونه بد است ، نباید باشد یا لازم است یا باید کنترل شود یا بعضی ها شورش را

در آورده اند یا بعضی ها برعکس از بس این رفتار را ندارند مثل سیب زمینی بی ریشه یا چیزی

بدتر از این هستند !!!

همین الان که دارم اینها را تایپ می کنم ایمیلی به ایمیل های بیخود یاهو باکسم اضافه شد.

کسی می داند چطور می توانم از شر ِ هزاران ایمیل بی پدر و مادر که نمی دانم بر اساس

کدام اشتباه برایم ارسال می شوند ، راحت شوم ؟


همچنان جی میل و گوگل ریدر را می پرستم !

هیچ نظری موجود نیست: