توی همین روزهای شلوغ، فکر و ذکرم خیلی چیزها بود. چیزهایی که هیچ ربطی به دلمشغولی آن روزها نداشتند.
روزی که باید چندین ساعت متوالی را در آرایشگاه می گذراندم ، کتاب دو قدم اینور خطِ احمد پوری را با خودم بردم .
عجیب بود که باز ادبیات در برهه ای نه چندان مربوط به هنر نقش ناجی را به خود گرفت و آرامش عجیبی بهم داد.
مهم تر از آن آرامش حالتی بود که درش قرار می گرفتم. هربار با ادبیات وقت می گذرانم حالم خوب است. از خودم
بدم نمی آید .
روزهای شلوغ ام تمام شدند. زوج شده ایم حالا. شب هامان حالا دو نفری است. حالا بیشتر از قبل، پیش هم هستیم. باز
بهترین قسمت اش لحظه هایی است که او می نشیند روی تخت و من لم می دهم توی صندلی جلوی کامپیوتر و برایش
کتاب می خوانم. لحظه هایی که با هم به تماشای سینما می نشینیم و لحظه هایی که به هر نوعی هنر را به زندگی وحشی و
خشکی زده گره می زنیم.
روزی که باید چندین ساعت متوالی را در آرایشگاه می گذراندم ، کتاب دو قدم اینور خطِ احمد پوری را با خودم بردم .
عجیب بود که باز ادبیات در برهه ای نه چندان مربوط به هنر نقش ناجی را به خود گرفت و آرامش عجیبی بهم داد.
مهم تر از آن آرامش حالتی بود که درش قرار می گرفتم. هربار با ادبیات وقت می گذرانم حالم خوب است. از خودم
بدم نمی آید .
روزهای شلوغ ام تمام شدند. زوج شده ایم حالا. شب هامان حالا دو نفری است. حالا بیشتر از قبل، پیش هم هستیم. باز
بهترین قسمت اش لحظه هایی است که او می نشیند روی تخت و من لم می دهم توی صندلی جلوی کامپیوتر و برایش
کتاب می خوانم. لحظه هایی که با هم به تماشای سینما می نشینیم و لحظه هایی که به هر نوعی هنر را به زندگی وحشی و
خشکی زده گره می زنیم.
۱۳ نظر:
تبریک می گویم به دو فنجان چای صبحانه!
یلدا همین یک ماه پیش خونه احمد پوری بودم. نمی دونی چه آدم نازنینیه. حس خوب نوشته تو با خونه اون چه جور درمیاد.
کشته مرده تگ کردنتم: دوتایی !
تبریک صمیمانه می گم یلدا!
روزهای شلوغی دلیل می خواهند ...نگران خودت باش بیشتر تا این خاک و مردمش...
خیلی برات خوشحال شدم یلدای عزیزم
خیلی برات خوشحال شدم یلدای عزیزم
خیلی برات خوشحال شدم یلدای عزیزم
وای خدا جونم!!!! تبریک می گم. کلی ذوق زده شدم. یلدا خیلی دلم می خواد عکساتو ببینم. تماشای خوشبختی یه نفر دیگه بخشی از حس های مبهم و تلخ روحم رو ارضا می کنه...
حتما یه فرصت که عکسهاتم آماده بودند باهام تماس بگیر تو یه کافه دنج همو ببینیم... تو که حسابی سرت شلوغه دختر اما وقت واسه دوستان هم بذار تنهاخور... :*
سلام...یلدا جان...خوبی؟
کلی ست که بی خبریم...هم از خودت...هم از نوشته ات...به روزم...
بیا و خوشحالم کن
الهی سحر پشت کوهها بمیره
ار خواندن وبلاگ تون همیشه احساس خوبی داشتم و از معدود وبلاگ هایی هست که احساس بیهودگی وقت درش ندارم
دوتایی شدنت تون مبارک
مبارک باشه یلدا :)
سلام يلدا. اينجا را بيشتر از بالاترين دوست دارم نمي دانم ديديش يا نه:
آزادگي
خوش باشي و سلامت
ارسال یک نظر