شب هایی در زندگی آدم ها هستند که تاریکی شان از پیش نوشته شده و به هیچ قیمتی روشن نمی شوند. شب هایی که به
هر دری می زنی و حجم اندوه کم نمی شود. شب هایی هستند که به هر دری بزنی رابطه ای برقرار نمی شود. آنقدر
فهمیده نمی شوی که به سکوت ایمان می آوری. که هر آنچه باید بر زبانت بیاید توی سرت می ماند. به چنین شب هایی
امیدی نیست. در چنین شب هایی کودکی زاده نشده و نطفه ای شکل نگرفته. کتابی خوانده نشده و نوایی اتاق را بر نداشته
است. تخت , سرزمینی خالی و خشک مانده است و چشم ها هی خیس شده و پاک شده اند. یک توده دستمال کاغذی افتاده
پشت تخت و تنها نوری که تو را زیر لحافت همراهی کرده , نور تبلت ات بوده . آن گاه که تنها همدمت تکنولوژی است
شبها . . شبهای عقیم اند.
هر دری می زنی و حجم اندوه کم نمی شود. شب هایی هستند که به هر دری بزنی رابطه ای برقرار نمی شود. آنقدر
فهمیده نمی شوی که به سکوت ایمان می آوری. که هر آنچه باید بر زبانت بیاید توی سرت می ماند. به چنین شب هایی
امیدی نیست. در چنین شب هایی کودکی زاده نشده و نطفه ای شکل نگرفته. کتابی خوانده نشده و نوایی اتاق را بر نداشته
است. تخت , سرزمینی خالی و خشک مانده است و چشم ها هی خیس شده و پاک شده اند. یک توده دستمال کاغذی افتاده
پشت تخت و تنها نوری که تو را زیر لحافت همراهی کرده , نور تبلت ات بوده . آن گاه که تنها همدمت تکنولوژی است
شبها . . شبهای عقیم اند.
۷ نظر:
آن گاه که تنها همدمت تکنولوژی است
شبها . . شبهای عقیم اند...زیبا بود!
همیشه از این همه بودن تکنولوژی ترس داشتم.در عین خوب بودنش دورت میکنند از همه حس های لمس کردن یکدیگر و باید فراموش کنی این حس را زمانی که نزدیک ترین کسانت رااز پشت شیشه های مجازی میبینی .تلاش میکنی برای به آغوش کشیدنشان اما آغوشت خالیست.
سوسن: می فهمم. خیلی وقتها از این حس های مجازی گریه ام گرفته !
یلدا جان تصویر این پستت منو به خود کشاند.میخوانمت
توکا : خوش آمدی به خانه ام.
واقعیت تلخیه که همه ما کم وبیش تجربشون کردیم و تلخیش شب ها بیشتر و بیشتر ازار دهنده می شه
چقدر اینجا اومدن خوبه همیشه
امروز بعد از مدت ها اومدم دارم خیابونهای اینترنت رو میگردم...
قشنگ نوشتید اینجا رو. مخصوصا این خط:
آنقدر فهمیده نمی شوی که به سکوت ایمان می آوری.
خواستم با این حساب چقدر مومن زیاد شده پس...
ارسال یک نظر