توی هواپیما ، آب پرتقالم را گرفته بودم توی دستهام و داشتم فکر می کردم که
روی چه حسابی اسم یک شرکت هوایی را گذاشته اند معراج ؟ به بار کلمه ها توجه نکرده
اند یا اصلن از روی قصد خواسته اند طنازی کنند؟ می گذاشتند برزخ یا اون دنیا که
مسافرین با استیصال بیشتری سوار شوند. یک ژلوفن را قورت دادم که این درد لعنتی
شروع به گاز گرفتنم نکند. آن بالا هوا گرم نبود . خلبان گفت هوای بیرون ِ کابین
-28 است . من اما گر گرفته بودم. بخاطر پریود است. یکهو آتشی درونم روشن می شود و
هی زبانه می کشد.گاهی آنقدر ، که فکر می کنم اگر همین الان دهانم را باز کنم اژدها
می شوم و آتش پرت می کنم بیرون.
ازپنجره زل زدم آن طرف.. به هوای بیرون ِ کابین.خودم را تصور کردم که نشسته بر
تکه ابری هستم در دمای -28. احتمالن فیها خالدونم یخ زده و دیگر هیچ آتشی در دل
ندارم. صندلی من 33.H بود و زنی که کنارم نشسته بود صندلی اش 24 بود. او را از
صندلی 24 آورده بودند پیش من. چون مسافر کناری ام مردی بود 37-38 ساله و در اولین
برخوردش با من ، نگرانی عجیبی نشست روی صورتش. بعد سعی کرد اصلن نگاهش با من تلاقی
نکند و خواست که جایش را عوض کنند . حس کردم در این ماه مبارک شان ، آلت ِ گناهم و
خنده ام گرفت.
چند دقیقه ای آن بالا رفته بودم توی خلسه و توی خواب
و بیداری داشتم مجتبا را می دیدم که می خندد. کسی چیزی گفته بود و مجتبا را
خندانده بود. از خنده اش قند در دلم آب می شد. بعد از خلسه آمدم بیرون و متوجه
لبخند ِ پهنی شدم که نشسته روی صورتم. خودم را جمع و جور کردم و دل دادم به تکان
های ممتد هواپیما در هوای طوفانی ِ بیرون ِ کابین.
۳ نظر:
دیدم آن گوشه؛ "سکوتِ لورِنا را گذاشته ای؛ هرچند بی ربط به این پستت؛ خواستم بگویم؛ ذوق زده شدم؛ فیلم را دیده ام و بسیار دوست داشته ام ؛ می دانی؛ این فیلمهایی که سوای موضوع روند کندی دارند؛ مثل بعضی کتابها که اینطوری اند؛ مجالِ بیشتر فکر کردن را می دهد؛ همین بیشتر مجال دادن؛ بیشتر نگهشان می دارد تووی ذهن؛همین.
آره دقیقن مجال فکر .
سلام یلدا جان
من هم یلدا هستم.البته با این تفاوت که اسم دوم من یلدا هست و به خاطر شب تولدم تو شب یلدا مستعار به من میگن یلدا اغلب دوستان.
عزیزم من تصادفی از مطالب شما سر در اوردم سبک و دلنشین به دلم نشت حرف هایی که از خودت و بی هیچ رنگ و لعابی نوشته بودی.خوشحال میشم دوست داشتی با من دوست باشی.
سربلند باشی و شاد
yalda66@gmail.com
یلدا امینی
ارسال یک نظر