در دفاع از ادبیات ِ همیشه مورد ظلم واقع شده، باید خیلی چیزها گفت.
آن سال ها، ترم دو یا سه دانشگاه در درس داستان کوتاه مقدمه ای را خواندیم که شرح می داد ادبیات برای لذت جویی و تفکر تعبیه شده است.
اما فقط اینها نیست و حقیقت اینست که ادبیات لفافه ای است .دور خودت که پیچیدیش با تو می آید. زیر تمام لباس هایی که بر تن می کنی این ادبیات است که تنت را گرم کرده است.
مهمانی که می روی. مدل رقصیدنت. مدل پیچیدنت به تن معشوق ات ، مدل خوابیدنت با کسی که دوستش داری و مدل ظرف شستن ات در تاثیر همیشگی و برخوردِ مداوم با این کلمه است. من انگلیسی درس می دهم. و تمام این سال ها ، دیده ام که چطور ادبیات
در روند تدریس من تاثیر گذاشته است. برای آنانی که دور از این حیطه قدم زده اند این ها مشتی اغراق است اما بی شک برای آن هایی که سال ها خود را درگیر این واژه کرده اند ، حقیقتی لمس شده است.ادبیات مسئولیت پذیری فردی ات را بالا می برد. آنقدر نامحسوس و با ظرافت اینکار را می کند که انگار واژه نیست، هنر نیست، مجسمه سازی است ابدی. مجسمه سازیست عاشق که گل وجودت را میان مشت هایش ورز می دهد و از این موج به آن موج می کشاندت. من آن آدم ِ ده سال پیش نیستم. بارها نگاه کرده ام و دیده ام که چطور قدرت تماشایم در این سالها بالا رفته است. این قدرت را کتاب ها به من داده اند. بارها نگاه کرده ام و دیده ام که این قلبی که در من گاه به گاه به لرزه می افتد ، می توانست در شخصیت من دور از ادبیات ، هرگز لرزش را تجربه نکند. ادبیات تنها پل نیست میان شما و احساس همیشه بیدارتان.
پایه است. پایه ی بنا کردن جهانی انسانی . با چشم هایی باز و قلبی تپنده. من ، مدت هاست روحیه بندگی ام را از دست داده ام. خوب یا بد در من میلی به بندگی نمی جوشد. با این حال اگر مرا وادار به انتخاب خدایی بکنند ، این ایماژ ِ تجربه و زندگی را انتخاب می کنم. خدایم می شود پیکره ای ابر مانند که جامه ادبیات به تن کرده است و سازی در دست دارد که در مدام ِ روز موسیقی کلاسیک در آن می دمد. از ایشان ممنونم.
آن سال ها، ترم دو یا سه دانشگاه در درس داستان کوتاه مقدمه ای را خواندیم که شرح می داد ادبیات برای لذت جویی و تفکر تعبیه شده است.
اما فقط اینها نیست و حقیقت اینست که ادبیات لفافه ای است .دور خودت که پیچیدیش با تو می آید. زیر تمام لباس هایی که بر تن می کنی این ادبیات است که تنت را گرم کرده است.
مهمانی که می روی. مدل رقصیدنت. مدل پیچیدنت به تن معشوق ات ، مدل خوابیدنت با کسی که دوستش داری و مدل ظرف شستن ات در تاثیر همیشگی و برخوردِ مداوم با این کلمه است. من انگلیسی درس می دهم. و تمام این سال ها ، دیده ام که چطور ادبیات
در روند تدریس من تاثیر گذاشته است. برای آنانی که دور از این حیطه قدم زده اند این ها مشتی اغراق است اما بی شک برای آن هایی که سال ها خود را درگیر این واژه کرده اند ، حقیقتی لمس شده است.ادبیات مسئولیت پذیری فردی ات را بالا می برد. آنقدر نامحسوس و با ظرافت اینکار را می کند که انگار واژه نیست، هنر نیست، مجسمه سازی است ابدی. مجسمه سازیست عاشق که گل وجودت را میان مشت هایش ورز می دهد و از این موج به آن موج می کشاندت. من آن آدم ِ ده سال پیش نیستم. بارها نگاه کرده ام و دیده ام که چطور قدرت تماشایم در این سالها بالا رفته است. این قدرت را کتاب ها به من داده اند. بارها نگاه کرده ام و دیده ام که این قلبی که در من گاه به گاه به لرزه می افتد ، می توانست در شخصیت من دور از ادبیات ، هرگز لرزش را تجربه نکند. ادبیات تنها پل نیست میان شما و احساس همیشه بیدارتان.
پایه است. پایه ی بنا کردن جهانی انسانی . با چشم هایی باز و قلبی تپنده. من ، مدت هاست روحیه بندگی ام را از دست داده ام. خوب یا بد در من میلی به بندگی نمی جوشد. با این حال اگر مرا وادار به انتخاب خدایی بکنند ، این ایماژ ِ تجربه و زندگی را انتخاب می کنم. خدایم می شود پیکره ای ابر مانند که جامه ادبیات به تن کرده است و سازی در دست دارد که در مدام ِ روز موسیقی کلاسیک در آن می دمد. از ایشان ممنونم.
۳ نظر:
ببین وقتی که که صدای ساز میآید. از کرخه، تا راین...
به همین چیپ بودن دقیقا. به همین سادگی. به همین فراموش کردنها. اینروزها وختی سفرهی دلم را در جایی باز میکنم دیگر آدرس اینترنتی را هم حواله نمیکنم. خودم هم نمیدانم. خوب که فکر میکنم علاقهای به بازخورد ندارم. نمیخواهم دیگر کسی مرا بشناسد. نه از این در، نه آن در. این روزها فقط پیغام میشود گذاشت. یک نوایی هست همیشه در گوشِ خستهها، ما آدم خستهها؟ از همان جنس که توصیه میکند شِکوهی به سوی خویش آور و فراموش کن هر آن چیز که برایش دست و پا حتا زدهای.
شب بخیر
ط.ب
از ادبيات ممنونم براي نگاه زيبا بيني كه به من داده براي گرمايي كه به من ميدهد و براي همه چيزهايي كه در ادم ها كشف ميكنم.
سلام عزیز... باغ باران دعوتی / منتظر و ممنونتم.
شاد باشی.
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
ارسال یک نظر