..
به
لطف سیاست هر جای دنیا که باشی مث دنیای موازی ، غیر از زندگی ِ در جریان ِ
تو، زندگی دیگه ای هم هست که پشت پرده های سیاسی در حال وقوعه.جهان سوم
اما چند پله جلوتره و غیر از زندگی تو ، چندین زندگی دیگه در خطی موازی با
وجود ِ تو در جریانن.و اونا زندگی های تراژیکی هستن که حتا اگه بی توجه
بهشون رد شی ، یه روزی یه جایی زهرشون به تو هم می خوره و تو حتا با
انکارشون در به وقوع پیوستن شون شریکی. زندگی که پشت دیوارای اوین و رجایی
شهر و هر زندان دیگه ای در جریانه، خیلی بزرگ و حجیم شده.مث یه غده سرطانی
مدام در حال رشد بوده و به جای تزریق دارو هر لحظه سمی بهش تزریق کردن.ما
اینطرفِ اون دیوارها زندگی مون و می کنیم. و زندگی ما مقابل اتفاق هایی که
پشت اون دیوارها می افته نقطه ی عطفِ تراژدیِ داستانه.اینکه من دارم پیاز
سرخ می کنم و تو داری اتاق و تمیز می کنی، و در دنیای موازی یکی جای ما
اعدام میشه.. ده تا جای ما اعدام میشن.. 17 تا به جای پیاز سرخ کردن بالای
دار تکون می خورن و ما همچنان پیاز سرخ می کنیم و اتاق و تمیز می کنیم و دو
ساعت بعد مهمونامون از راه می رسن و ما بهشون می گیم سلام به به خوش
اومدید و می خندیم و شام می خوریم و می خوابیم و فردا صبح دیگه ای شروع
میشه ، اوج این تراژدیه . و ما روی قله ای ایستادیم که تا بوده همین بوده و
فردا صبح، سکوت دوباره ای شروع به دست و پا زدن می کنه. سکوت بزرگ و چندش
آوری به نامِ زندگی ِ روزمره ی شهروند ِ جهان ِ سومی.
پیشاپیش، صبحت بخیر ، هموطن.
۱ نظر:
سلام خانم یلدا
خیلی وقته که خواننده وبلاگتون هستم، نمی دونم دقیقا از کی ولی شاید از وقتی که صفحه پیوندهای جداگانه ای برای خودم درست کردم و از طریق اون صفحه به وبلاگ شما هم سر می زدم البته هر وقت که می اومدم به وبلاگم، حالا که دیگه پیوندها رو به صفحه اصلی آوردم خب حتی اگه وارد وبلاگم هم نشم می تونم به وبلاگتون بیام و مطالب و نوشته هاتون رو بخونم.
این پست شما هم یک واقعیت دردناک رو با ظرافت و به گونه ای تأثیرگذار توصیف کرده. به هرحال به عنوان یک خواننده وبلاگ شما براتون آرزوی موفقیت می کنم.
ارسال یک نظر