اگر آدمی هستید که می تواند بنشیند روبروی کسی که ناراحتش
کرده است و از ناراحتی اش بگوید ،خیلی پیشرفته اید. اگر می توانید به جای توی
پستو کردن فکرها، با کسانی که احساس راحتی بین تان نیست حرف بزنید و از فردای
صحبت تان که قرار است با هم روبرو شوید هراس ندارید، به صورت پیشرفته ای ایمن
اید.
شده دوستی را دوست داشته باشید و اصلا نخواهید دلش را
بشکنید ، اما بودن با او عذاب تان بدهد؟ چیزی در رفتارش. خشمی فروخورده مثلا یا
افسردگی دائمی یا هرچیز دیگری در او آزارتان بدهد و این شود که یک روز تصمیم
بگیرید دوری کنید. حالا وقت آن است که اینها را بهش بگویید. نمی توانید اما. می
گذارید هم او از این دوریِ به نظر بی دلیل ناراحت شود هم خودتان عذاب بکشید که دوست
بیچاره تان را عذاب داده اید. چرا ؟ چون شما، من هستید و دتس دِ استوری !
توی کلاس وقتی شاگردها داشتند رایتینگ می نوشتند، دیدم بغضی
دارم از جنس ِ توی بغلش پریدن و زار زدن. فکر کردم الان سرکار دارد چه کار می کند.
دل خوش کردم به خیالِ صورت ماهش و بغض را قورت دادم و به خودم خاطرنشان کردم لوس
نباش. بی شعوری و عدم صمیمیت آدم هایی که بعد از دو سال باید باهات صمیمی باشند
آزارت داده؟ هو کرز واقعا؟ تو آدم پریدن با همه نبوده ای و هنوز هم نیستی. شاید
وایبی از خودت می دهی بیرون و می گذاری اطرافیانت خودشان نکته را بگیرند و دور
شوند.
از سرکار برگشته ام و شیشه ی آب معدنی را گرفته ام توی بغلم
و دارم به جوراب های قرمزش نگاه می کنم. از من می شنوید بی برو برگشت روی مردی که
آنقدر شعور رنگی دارد و از حرف جماعت هم نمی ترسد که جوراب های قرمز بپوشد ، جور
دیگری حساب کنید. #جدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر