چند وقت پیش توی وبلاگ شادی ، که سپاسگزارم از بودنش ، پستی راجع به کلمه ی
Innocence خوندم. شادی نوشته بود استادشون ازشون خواسته اولین لحظه هایی
که احساس کردند Innocence شون رو از دست دادن بنویسن. شادی گارد گرفته بود
چون در فارسی ما این کلمه رو به معصومیت ترجمه می کنیم و پشت کلمه ی
معصومیت ، برای شادی و من و خیلی از ماها مفاهیمی مثل باکرگی و یا حجب و
حیا و یا شرم نشسته و خب این مفاهیم تاریکی هستند. بعدتر استاد شادی براش
توضیح داده بود که معنای Innocence در روانشناسی می تونه احساس
امنیت باشه. شادی فکر کرده بود به اولین لحظه ای که احساس نا امنی کرده.
پونه ، دوست ِ روانشناس ِ من هم این پست رو خونده بود و وقتی داشتیم راجع
بهش حرف می زدیم گفت یادش اومده که یک بار توی مدرسه نرفته نماز بخونه و
ناظم مدرسه خط کشی بهش داده و گفته باید زمین کلاس رو با این خط کش تمیز
کنه. پونه احساس کرده تحقیر شده و وقتی رسیده خونه به مادر و پدرش گفته چه
اتفاقی افتاده و مادر و پدرش گفتند که ناظم کار خوبی کرده. اینجا اولین بار
بوده که ته دل پونه خالی شده و حس کرده توی دنیا تنهاست. البته که این
اتفاق برای خیلی از ماها افتاده. زمانی که ما داشتیم بزرگ می شدیم ، سیستم
مدرسه یه سیستم دیکتاتوری بود که نظارت و یا شکایت رو بر نمی تابید و
معمولا پدر و مادرهای نسل ما هم خودشون رو از وقایع مدرسه کنار می کشیدند و
با دادن حق به ناظم ها و معلم ها از دید خودشون صلحی بین بچه و مدرسه
برقرار می کردند. صلحی که با دادن احساس اتهام به بچه همراه بود. ما با این
حس اتهام بزرگ شدیم. سیستم حکومتی هم همین بود و به همین رویه هم هنوز سعی
داره شهروندش رو کنترل کنه. به نظرِ این سیستم اگر شما همیشه احساس کنید
مجرمید ، خیلی راحت تر مطیع قوانینی می شید که ممکنه صد در صد به ضررتون
باشند. سوال مهمی که از این صحبت ها و خوندن ها برای من پیش اومد این بود
که نسل من که این حس اتهام رو چشیده و عدم احساس امنیت از طرف والدین رو
تجربه کرده، چقدر سعی کرده با بچه اش پخته تر برخورد کنه؟ آیا می تونه وقتی
بچه اش مرتکب اشتباهی میشه، با دانایی برخورد کنه و نه با احساسات
رادیکال؟ نسل ما قبل از بچه دار شدن فکر می کنه و یا هنوز بچه دار شدن رو
مرحله ای از زندگی می دونه که باید اتفاق بیفته ؟ اگر جواب این سوال ها
مثبت باشه ، نسل های بعدی ، نسل های به مراتب سالم تری هستند و این خودش
بذر امید و خوشی است. اما اگر آمار جامعه نشون بده هنوز در این چرخه ی
معیوب هستیم ، اتفاق هولناکی داره می افته و کاش ان جی او هایی باشند که
بین مردم کاندوم پخش کنند.
۳ نظر:
ali bud ....aliiiiiiiiiiii
من بعد از مدتها دوباره شروع کردم به نوشتن در تارنگارم.
و شروع کردم به پرسه زدن در وبلاگهای دیگر.
حال و هوای نوشته هایت را دوست داشتم.
این آدرس تارنگار من هست .
http://golanar.blogspot.fr/
در مورد نوشته ات ... راه بچه های امروز ، احتناب ناپذر به سمت آزدای طلبی بیشتر است حتی اگر با انزوا و تنهایی و بی پروایی و گستاخی همواره باشد .
ارسال یک نظر