Instagram

چهارشنبه، تیر ۷

رئالیست های قابل تحمل

چند وقت است اینجا نیامده ام ؟ چند وقت است عمدن از اینجا دوری کرده ام ؟ چرا مدام حس اعتماد در من خالی  شده؟ چرا این همه ساعت کار کردن مرا از نوشتن و از کلمه های عزیز دور نگاه داشته است ؟چرا دیگر میلی به بازگو کردن آنچه در زندگی روزمره اتفاق می افتد ندارم ؟ چرا تهوع و معده درد در من زیاد شده وقتی می بینم تمام حرفها و عمل های ما شده دنیای مجازی ؟ چرا به جای بوسه های خیابانی ، در وبلاگ هایمان از بوسه  و عشق بازی و هزار و یک کوفت دیگر که در این جهان نفرینی سوم ، ممنوع است  حرف زده ایم ؟ چرا کسی روی پل های هوایی فریاد نزده ؟ چرا فریادهایمان تنها بر دیوار فیس.بوک هایمان نقش بسته؟
این همه سوال در من ، این همه سوال بی جواب. سوال های از پیش نوشته شده بر پیشانی یک ملت . و جوابی که همیشه به سکوت منجر شده.
من این روزها مثل آن روزها خسته ام. این روزها اما دلم می خواهد کار جدیدی بکنم. همانقدر که دلم می خواهد از جانی ها دور باشم ، به همان اندازه دلم می خواهد از آنهایی دور باشم که دنیا را پروانه ای می بینند. دارم دورم را از آدمهایی پر می کنم که به سبک رئال علاقه دارند.