Instagram

جمعه، اردیبهشت ۱۰

شنبه 14 آذر1388

! Girls Night Out !!


در حقیقت امروز را برنامه می گذارم برویم بیرون که " مژه " را ببینم. دلم خنده هایش را

می خواست. حالا باز بیایید القاب بچسبانید به من ! مساله اینست که من عاشق خیلی از

این دخترهام. خیلی هاشان را شما همراه با وبلاگهایشان می شناسید.

رفتیم بیرون و از ماشین پیاده شدیم و من به طرف یک بستنی فروشی دویدم و زمینی

یخ بسته جلوی پایم قد علم کرد و من چند متری را به صورت خوابیده روی یخ ها پاتیناژ رفتم و

دوستان خندیدند و من گفتم : " آخ My Ass "

این عکس ها مدلی نیست که خوش گذرانی می کنیم. مدلی است که دوست داریم

خوش گذرانی کنیم. زحمت حدس زدن اشخاص در عکس را گردن خودتان انداخته ام.


!!! Bastard Sooties !!!


امروز صبح اتفاق خیــــــــــلی عجیب و خوبی افتاده است. از آنجاییکه این سوتی ِ بزرگ جثه ،

به ناخود آگاه ِ رزگار مربوط است ، اجازه ی ثبتش را از من سلب کرده است.

و از آنجاییکه من ماجرا را برای هیچکس غیر از " مژه ، مون ، نون و آژو " تعریف نکرده ام ، رزگار

ملتمسانه و متکبرانه گفت که حق ندارم ماجرا را در وبلاگ بنویسم. تنها می توانم بگویم از آن

ماجراهایی است که هربار به آن فکر می کنید زیر لب می گویید : " هه هه ! "

(خنده ی موذیانه )


" ? Is There A Mystery "


چند شب پیش دوباره بیژن نجدی خواندم و بر هر جمله اش مرحبا فرستادم. این موجود هم به

لیست " حیف شده های قرن" ام اضافه شد.

یکی از داستانهای " کفشهای شیطان را نپوش " احمد غلامی را هم خواندم و کیــــــــف

کردم. نخواندید بخوانید. برای بار دوم " درباره ی الی " دیدم و چیزهایی به ذهنم رسید. به

دلایلی حدس می زنم الی را نامزدش کشته است. نگاه های الی در آینه ی ماشین و ترس

و لرز هایش ، مخصوصا در صحنه ای که احمد از پشت صدایش می زند ،مرا به این فکر انداخت

که شاید نامزد الی تعقیبش کرده است. دیدید نظرتان را در تائید یا رد نظر من بگویید.


" ! My Way toward Religion Is No Way "


فردا خانه ی پدری خیلی شلوغ است. همه می آیند تا عید را تبریک بگویند. عید های دینی

برای من هیچ معنایی ندارند. گفتم که بدانید من اهل تبریک گفتن ِ چیزی که به آن اعتقاد ندارم

نیستم.

گذشته از این، این تعطیلی ها کم کم دارد حالم را به هم می زند.



پ.ن : یکی از دوست دخترهایم ، سوسک نگه می دارد. یکی دیگر از دوستهای دور

هم کمی پیش مار خریده بود و آن را در حالیکه دور گردنش می لولید به معرض تماشا

گذاشت . خداونـــــــــدا این شیرزنان را از ما نگیر !!!


پ.ن 2:
دوشنبه روز مقدسی است.

هیچ نظری موجود نیست: