Instagram

جمعه، اردیبهشت ۱۰

سه شنبه 10 آذر1388

این روزها زمان زیادی را با " مژه " می گذرانم. خیلی هم دوستش دارم و از آن نایاب

دخترهایی است که وقتی ازشان دورم دلتنگشان می شوم. ماجرای همیشه کنار هم بودن

من و " مژه " باعث شده همکلاسی ها تیکه بپرانند و شوخی کنند و القابی از آن ِ

هومو سکژوآل ها بهمان ببخشند.

اینها که شوخی است نمی دانم این اتفاقی که دیشب افتاد را چه جوری برای آقای او

توجیه کنم. راستش را بخواهید دیشب نخورده چون مستها کلمه ای بر زبان آوردم که باعث

شده تا همین امروز هی بهش فکر کنم و شرمزده شوم و بخندم.

آقای او دیشب دیر آمد. خانه ی یکی از دوستان تازه کشف شده اش بود . هی بهش زنگ

زدم که بیا دیگر من خوابم می آید. هی از میان صداهای گوش نواز ِ (جرات استفاده ی صفت

دیگری را ندارم ) گیتار الکتریک هاشان گفت که فقط یه کوچولو دیگه بمونم. داریم آهنگ فلان را

تمرین می کنیم و ...

من هم که تازگی ها از دنده ی روشنفکری ام بلند می شوم گفتم بمان عزیزم ! بمان ببینم

بالاخره چند مرده گیتاریست می شوی !

آقای او دیر آمد و وقتی آمد من خیلی خواب آلود بودم. پشت سیمهای تلفن داشت باهام حرف

می زد و من در حالتی دل انگیز از خواب و بیداری به سر می بردم که ناگهان

بهش گفتم:" مژه ی من !"

دیگر کار به ادامه ی جمله نکشید. چند دقیقه ای هردو سکوت کردیم. من داشتم فکر

می کردم چه بگویم که این حرفم را به اضافه ی احساسی که پشت آن کلمه ی اشتباهی

گذاشتم فراموش کند و او احتمالا داشت فکر می کرد که چند وقت دیگر به عروسی لزبین ها

دعوت می شود که عروس یا داماد آن مجلس دوست دختر قبلی اش یا همان اکس گرل

فرندش است.

امروز فکر کردم خدا نکناد روزی را که با او بنوشیم و به درجه ی مرغوبی از مستی برسیم ،

آنگه دیگر نه افسار من در دست خودم هست نه عقل درست حسابی در کله ی "او " .

بعید نیست روزی اسمم را بخاطر همین سوتی ها در صفحه ی حوادث بخوانید.




پ. ن :

ای که سوتی می دهی ، دیگر مده !

دادن سوتی به هر شکلی بده !

(شاعر: ت.خمیار ِ در پیتیون )


پ.ن 2 : اینجا را ببینید. طرز راه رفتن خانم ها و آقایان .خودتان هم می توانید تنظیمش کنید.

هیچ نظری موجود نیست: